آزول ای. اسپنسر
Oswell E. Spencer
تاریخ تولد
تاریخ مرگ
پیشه
اولین نمایش
دکتر آزول ای. اسپنسر، ارل اسپنسر (Oswell E. Spencer) یک ویروس شناس و متخصص محیط زیست بریتانیایی در قرم بیستم بود. او یکی از بنیانگذاران داروسازی آمبرلا بود و رئیس توسعهی کمپانی آمبرلا بود، کسی که از دههی ۱۹۷۰ تا سقوط این کمپانی در سال ۲۰۰۳ بر داروسازی و صنعت شیمی چیره بود.
ارل اسپنسر یک مرد قدرتمند و ثروتمند، و همچنین یک اشرافی با علاقه زیاد به جمعآوری آثار هنری بود. تصور او بازسازی دنیا و وارد کردن آن به عصری جدید بود، و از دیدگاه او دنیای کنونی در حال خود-تخریبی بود. او طرحی داشت تا با استفاده از سلاحهای بیو ارگانیک هدف خود را عملی کند و آرمانشهری را برای بشریت ایجاد کند تا خودش فرمانروای آن باشد.
بیوگرافی اسپنسر
اوایل زندگی
اسپنسر در کودکی در یک خانواده معتبر بزرگ شد و در میان نخبگانی از جامعه اروپا رشد پیدا کرد. او در قلعه خانوادگی اسپنسر در جایی از اروپا زندگی میکرد.
از کودکی او اطلاعات زیادی وجود ندارد با این حال او از کودکی طرفدار دانشنامه قرن نوزدهم و کتابی تحت عنوان Natural History Conspectus بوده است. نویسنده این کتاب به شرح قدرتهای بزرگی در مورد یک گیاه به نام Sonnentreppe پرداخته بود که این موضوع اسپنسر را به سمت گیاهشناسی سوق داد. او به عنوان یک دانشجوی دانشگاه با یک اشرافزاده به نام ادوارد اشفورد، و مردی به نام جیمز مارکوس دوست شد.
در دهه ۱۹۶۰، اسپنسر با اخذ مدرک دکترای خود سرانجام تیمی اعزامی را برای تحقیق در مورد گیاه مذکور تشکیل داد. اسپنسر در سال ۱۹۶۶ به همراه همکارانش به آفریقا رفت و در نهایت در ماه دسامبر همان سال گیاه را کشف کرد و پی برد که این گیاه حاوی یک ویروس RNA است.
بنیانگذاری آمبرلا (۱۹۶۶)
اسپنسر به همراه دو دوست خود شرکت داروسازی آمبرلا را تاسیس کردند. ادوارد آشفورد در آفریقا ماند و مارکوس به راکون سیتی بازگشت تا تحقیقات خود را در مقر آموزشی جدید آمبرلا ادامه دهد. در مجموع تلاش بر این بود تا ویروس به دست آمده را که عصاره جاودانگی محسوب میشد، به نحوی ضعیف کنند تا قابل استفاده شود و منجر به مرگ نشود. این تحقیقات توسط مارکوس و شاگردانش مانند آلبرت وسکر و ویلیام بیرکین انجام میشد.
اسپنسر نیز در پاریس، شعبه مرکزی آمبرلا را تاسیس کرد. همچنین او در راکون سیتی ویروس را روی خانواده تریور آزمایش کرد. جورج تریور، معمار نیویورکی بود که عمارتی بزرگ و باشکوه را برای اسپنسر در کوهستان آرکلی ساخته بود به همراه همسرش، جسیکا و دخترش لیسا تریور هدف آزمایشهای ویروس قرار بودند. به جز لیسا که دختر ۱۴ ساله آنها بود، بقیه اعضای خانواده مردند. اسپنسر همچنین «پروژه وسکر» را آغاز کرد، پروژهای که در آن چندین نوزاد از خانوادههای نخبه دزدیده شه و مورد آزمایش ویروس قرار میگرفتند. همه این نوزادان نام خانوادگی وسکر میگرفتند که البته به جز دو نفر یعنی آلبرت وسکر و الکس وسکر هیچ یک زنده نماند.
شرکت آمبرلا با پشتوانه عظیم مالی خود فعالیتهای گستردهای را غیر از داروسازی در پی گرفت. همه این فعالیتها باعث افزایش محبوبیت و شهرت شرکت شد. تحقیقات و آزمایشهایی که پیرامون ویروس، پروژه وسکر و... بود نیز سربسته و مخفیانه باقی ماند.
پایان آمبرلا (۱۹۹۸-۲۰۰۳)
مهمترین هدف اسپنسر، قابل استفاده کردن ویروس به عنوان عصاره جاودانگی بود. تحقیقات روی این ویروس گسترش یافت. دکتر مارکوس پی برد که باید مسیر پروژه ویروس را با زالوها ادامه دهد. او تحقیقات خود را گسترش داد و این بار ویروس را به DNA زالو در تخم زالو تزریق کرد و پایداری بیشتری را شاهد بود. ویروس استخراج شده از این زالوها دیگر ویروس مادر نبود بلکه شکلی خنثیتر و قابلاستفادهتر از آن بود. ویروس جدید، ویروس تی یا ویروس تایرنت نامیده شد. این ویروس قادر به بخشیدن جاودانگی بود و حتی مردهها را زنده میکرد ولی بهای این آن تبدیل شدن فرد مبتلا به یک زامبی بود. در واقع این ویروس میزبان زنده یا مرده را ابتدا میکشت و بعد با برقراری جریان ضعیف الکتریکی در میان سلولها، حیات ضعیفی را در او ایجاد میکرد. این باعث میشد تا موجود فقط زنده باشد و هیچ هوش و ذکاوتی نداشت. نامگذاری ویروس بیشتر به این دلیل بود که مبتلا به ویروس تی، به یک هیولا (Tyrant) تبدیل میشد.
ویروس تی هدف اصلی مارکوس و شرکت آمبرلا در زندگی جاودانه را برآورده کرد ولی مسیر زیادی تا تکامل این ویروس وجود داشت. با این حال اسپنسر مدیرعامل آمبرلا در سال ۱۹۸۸ با فرستادن تیمی مسلح برای کشتن مارکوس ویروسها را تصاحب کرد و مارکوس را کشت. او تصور میکرد که مارکوس دیگر برای شرکت استفادهای ندارد بنابراین شاگردانش یعنی وسکر و برکین پروژه را ادامه دادند. مرگ دکتر مارکوس قطعی بود اما تعدادی از زالوهای آلوده به ویروس تی وارد جسد او شدند و در طول ۱۰ سال (۱۹۹۸) باعث شدند تا او مجددا زنده شود. جیمز مارکوس که از آمبرلا و اسپنسر عصبانی بود تصمیم گرفت تا از این شرکت انتقام بگیرد. او با شیوع ویروس-تی در محوطه اطراف آزمایشگاه رفته رفته باعث شد تا کوهستان آرکلی و انسانها و موجودات آن به زامبی تبدیل شوند. اتفاقی که باعث شد تا اداره پلیس شهر راکون و در راس آن گروه استارز وارد ماجرا شود. ورود استارز به کوهستان آرکلی باعث شد تا شخصیتهایی مانند کریس ردفیلد و جیل ولنتاین پروژه نابودی آمبرلا را با جدیت ادامه دهند.
ویلیام برکین نیز توانست در آزمایشگاههای زیرزمینی آمبرلا در شهر راکون، از طریق استخراج ویروس از ژنوم لیسا تریور، فرم دیگری از ویروس را کشف کند. البته این ویروس که به نام ویروس-جی نامگذاری شد در مرحله ابتدایی بود و جاودانگی را برای انسان به ارمغان نمیآورد. این ویروس در حقیقت بسیار قدرتمندتر از ویروس تی بود و هوش و ذکاوت را در فرد مبتلا تا حدودی حفظ میکرد ولی مبتلا را به یک هیولا جهش میداد، هیولایی که مرتب درحال جهش و تغییر شکل بود. اسپنسر پیش از هر اتفاقی تصمیم گرفت تا برکین را نیز از سر راه برداشته و ویروس را تصاحب کند. از این رو در حمله هانک به آزمایشگاه، برکین به قتل رسید و ویروسها ضبط شد ولی مرگ برکین نیز از جنس مرگ جیمز مارکوس بود. برکین پیش از مرگ ویروس جی را به خودش تزریق کرد و به یک هیولا تبدیل شد. او درای هوش بود و تصمیم گرفت تا به هانک حمله کند. در این حمله سرنگهای ویروس تی شکسته شد و پس از مدتی موشها را آلوده کرد. آلودگی موشها به ویروس تی باعث شد تا ابتدا فاضلاب شهر و رفته رفته تمام شهر راکون به این ویروس مبتلا شوند و چهره حقیقی آمبرلا برای همه آشکار شود.
سالهای پایانی (۲۰۰۶)
سال ۲۰۰۶، آزول اسپنسر پیر به مرگ نزدیک بود و بیشتر روزهای خود را به مطالعه میگذراند، و قادر به خوردن غذاهای جامد نبود. او با احساس اینکه مرگش اجتناب ناپذیر است، پاتریک را برای یافتن آلبرت وسکر از طریق یک رابط فرستاد. پاتریک به واسطه ریکاردو ایروینگ و با پرداخت مبلغی، یک ملاقات را بین وسکر و اسپنسر تدارک دید. پاتریک پس از این ماموریت، از سمتش برکنار شد.
در آگوست ۲۰۰۶، وسکر به قلعه اسپنسر آمد. در این دیدار، اسپنسر اطلاعاتی مربوط به پروژه وسکر و ابتلای عمدی آلبرت با ویروس Progenitor در سال ۱۹۹۸ را بیان کرد. در واقع قرار بود وسکر به یکی از افراد خارقالعاده اسپنسر تبدیل شود. وسکر از شنیدن دیدگاه اسپنسر مبنی بر اینکه او باید به خدایی برای بشریت تبدیل میشد اصلا خوشش نیامد. اسپسنر در نهایت با ضربهای وحشیانه توسط وسکر کشته شد تا وسکر دیدگاه خدا شدن را برای خودش پیگیری کند.