رد دد ریدمپشن
Red Dead Redemption
توسعه دهنده
ناشر
تاریخ انتشار
سبک
حالتها
درجه سنی
پلتفرمها
Red Dead Redemption یک بازی اکشن-ماجرایی با زمینه غرب وحشی یا وسترن است که توسط راکاستار توسعه یافته است. داستان بازی RDR پیرامون شخصیتی به نام جان مارستون، یک یاغی سابق است که توسط ماموران دولت مجبور شده است تا شریکهای سابق خود را شکار کند.
این بازی توسط دو استودیوی راک استار سن دیگو و راکاستار نورث توسعه داده شده است و توسط راک استار گیمز به انتشار رسیده است. این دومین بازی در مجموعه Read Dead محسوب میشود که تاریخ ۱۸ می ۲۰۱۰ بر روی پلتفرمهای ایکسباکس ۳۶۰ و پلیاستیشن 3 عرضه شد. نسخه پلیاستیشن 4 و نینتندو سوییچ آن نیز در ۱۷ آگوست ۲۰۲۳ منتشر شد.
بازی دارای محیطی باز و وسیع است که بخشهایی از نواحی غرب آمریکا و نواحی از شمال مکزیک را شامل میشود. Redemption از نگاه سوم-شخص ارائه میشود و اکثر داستان بازی در سال ۱۹۱۱ روایت میشود.
انتشار Red Dead Redemption با نقدهای مثبت بسیاری روبرو شد، به طوری میانگین امتیاز بازی در متاکریتیک به ۹۵ از ۱۰۰ رسید. این بازی در پایان سال ۲۰۱۰ نیز بسیاری از جوایز را به خود اختصاص داد و یکی از بهترین بازیهای سال شد. رد دد به خاطر داستان، دنیای عمیق، ارائه، موارد بصری، محیط جهان-باز و مکانیسمهای گیمپلی که داشت مورد ستایش قرار گرفت. این بازی تا سال ۲۰۱۳ موفق به فروش ۱۳ میلیون نسخه در سراسر دنیا شد.
موفقیتهای بازی Red Dead Redemption باعث شد تا چندین محتوای دانلودی (DLC) از جمله کمپین Undead Nightmare برای بازی عرضه شود. همچنین نسخه دوم این بازی که پیشدرآمدی بر داستان RDR است در تاریخ ۲۶ اکتبر ۲۰۱۸ منتشر شد.
داستان Red Dead Redemption
پیشزمینه
داستان بازی Red Dead Redemption در سال ۱۹۱۱ و تقریبا در انتهای دوران سی-ساله سرحد آمریکایی (شناخته شده با نام غرب وحشی) جریان دارد. در آغاز بازی تعداد زیادی از مردم «نا آشنا» دیده میشوند که با قطار به سمت غرب حرکت میکنند. بلکواتر به نسبت دیگر شهرها از جمله آرمادیلو و دیوز لندینگ به طور قابل توجهی مدرنتر است. تیرهای برق در کنار جادهها دیده میشوند و حتی در یکی از ماموریتها اشتیاق لی جانسون برای استفاده از یک تلفن دیده میشود. این نشان از تغییر سبک زندگی مردم در غرب وحشی دارد.
شخصیت اصلی داستان یعنی جان مارستون که قبلاً یک یاغی بوده است به دنبال زندگی جدیدی در آمریکای سال ۱۹۱۱ است. وقتی ماموران دولتی از اداره تازه-تاسیس فدرال، آزادی او و خانوادهاش را تهدید کردند مارستون به غرب آمریکا رفت تا به کمک قانون آید و به رستگاری برسد. وظیفه او کشتن یا دستگیر کردن اعضای سابق باندش بود، کسانی مثل بیل ویلیامسون و داچ ون در لیند که از دوستان قدیم او بودند. او یا باید این کار را انجام میداد یا خانوادهاش بهای سنگینی را پرداخت میکردند.
مارستون در مسیر ماموریت خود قادر بود آزادانه در محیطهای وسیع از جمله شهرهای مرزی، صحراها، چمنزارها، راههای کوهستانی و سرزمینها گذر کند. بازی همچنین دارای ۳۶ گونه جانوری است که میتوان با شکار و با معامله آنها به ملزومات یا پول دسترسی پیدا کرد. مارستون همچنین قادر است خود را مشغول انجام دادن کارها، بازیها و فعالیتهایی مثل رام کردن اسب و نگهبانی کند.
داستان کامل RDR
داستان بازی Red Dead Redemption با آمدن جان مارستون به همراه دو مامور دولتی به نام ادگار راس و آرچر فوردهام به شهر بلک واتر شروع میشود. ماموران مارستون را سمت قطاری به مقصد آرمادیلو، شهری واقع در سرزمین نیو آستین هدایت میکنند. هدف او در آنجا اسیر کردن یا کشتن یکی از شریکهای سابق خود یعنی بیل ویلیامسون بود. همسر و پسر جان توسط ماموران فدرال ربوده شده بود و آزادی آنها در صورت انجام نگرفتن این ماموریت تهدید میشد. جان به سمت Fort Mercer حرکت کرد و در آنجا با ویلیامسون دیدار کرد؛ جان بعد از مدتی مکالمه با ویلیامسون توسط او مورد شلیک گلوله قرار گرفت و مجروح شده رها شد. فردای آن روز، بانی مکفارلن و گاوچران او یعنی آموس، جان را پیدا کردند. آنها در قبال کار کردن او در مزرعه جراحات مارستون را درمان کردند و به اقامت دادند.
جان در حین این که در مزرعه کار میکرد، مقداری از وقتش را برای کمک به مردم آرمادیلو و نواحی پیرامون گذاشت. کمکهای او شامل افرادی چون لی جانسون یک مارشال از رویس مارشالهای ایالات متحده، بازرگانی به نام نیگل و ست دیکنز، فردی به نام آیریش و نگهبانی دیوانه به نام ست برایرز شد. وقتی ویلیامسون پی برد که مارستون در مزرعه مکفارلن زندگی میکند، باند او این مزرعه را به آتش کشیدند. پس از آن مارستون با کمک جانسون، دیکنز، آیریش و ست به Fort Mercer پایگاه اصلی ویلیامسون رخنه کردند. استراتژی «اسب تروآ» جواب داد با این حال ویلیامسون و یک عضو دیگر از باند سابق جان یعنی خاویر اسکوئلا کمی پیشتر به Nuevo Parasio فرار کرده بودند.
در ادامه داستان بازی RDR آیریش، مارستون را به مکزیک برد، جایی که آنها در مسیرشان مورد حمله قرار گرفتند. مارستون تصمیم گرفت در چند جنگ با دیکتاتوری به نام کلنل آلنده و کاپیتان او یعنی وینسنت دو سانتا همکاری کند. مارستون همچنین با یک تفنگدار سالخورده و با فکربه نام لندن ریکتز، و همین طور با یک ارتش انقلابی به رهبری آبراهام ریس کار کرد. آلنده علیرغم قولش برای کمک در دستگیری ویلیامسون و اسکوئلا به مارستون خیانت کرد و سعی کرد او را به طور غیرمستقیم در کوپوروسا به قتل برساند. بعد از این اقدام به قتل، مارستون به ریس و ارتش انقلابیاش پیوست. آنها موفق شدند اسکوئلا را در ال پرسیدیو پیدا کنند تا مارستون او را دستگیر کند یا بکشد. سپس آنها به ویلایی در اسکالرا هجوم بردند که در نتیجه اقدامات آنها آلنده سرنگون شد و ویلیامسون نیز کشته شد.
اگرچه مارستون موفق به کشتن آلنده و ویلیامسون شد اما دوست انقلابی او یعنی لوسیا فورتونا در اقدامی برای نجات ریس از اعدام کشته شد. پس از یک نبرد طولانی و خونین، ریس ویلای آلنده را تصاحب کرد و به مکزیکوسیتی رفت.
مارستون به بلکواتر بازگشت. او مرگ ویلیامسون را به مامور راس گزارش داد و خواستار آزادی خانوادهاش شد. راس به جان گفت که حالا او باید داچ ون در لیند، رهبر باند سابق مارستون را بکشد. داچ در این مقطع به جمعیت سرخپوستان محلی پیوسته بود تا با ارتش ایالات متحده مبارزه کند. مارستون برای شکار داچ با باند او مبارزه کرد، با این حال داچ همیشه خود را از دستگیر شدن توسط دولت دور نگه میداشت.
مارستون در مقطعی با پروفسور هرولد مکدوگال، پروفسوری متعصب از دانشگاه ییل نیز همکاری کرد. آنها در کنار یک سرخپوست به نام ناستاس مخفیگاه باند داچ را پیدا کردند و آن را ارزیابی کردند. با این حال مدتی بعد ناستاس توسط یک یاغی از باند ون در لیند به نام انپای مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
سرانجام مارستون برای حمله به مخفیگاه ون در لیند به ارتشی پیوست. بعد از یک نبرد طولانی و طی یک تعقیب و گریز او روی صخرهای مقابل داچ قرار گرفت. داچ پس از یک سخنرانی فلسفی در نهایت خود را از صخره به پایین انداخت و خودکشی کرد.
با پایان یافتن این ماموریت، مامور راس خانواده مارستون را آزاد کرد و آنها دوباره به هم پیوستند. اعضای خانواده روی مرتع خود دوباره شروع به دامداری کردند و گلهی گاو مربوط به مرتع مکفارلین نیز به آنها تعلق گرفت. همچنین جان پسرش جک را چند بار به شکار برد تا نکات مربوط به این کار را بیاموزد.
یک روز صبح جک با وجود نداشتن تجربه و ملزومات کافی به صورت مخفیانه برای شکار کردن یک خرس گریزلی به بیرون رفت. آنکل متوجه حضور جک در دره شد و این موضوع را به اطلاع جان رساند. جان بعد از سرزنش کردن آنکل همراه با سگش روفس به جنگل رفت و برای یافتن جک از کوهها بالا رفت. او در نوک Nekoti Rock جک را مجروح شده اما زنده یافت. در همین مقطع خرس گریزلی به آن دو حمله کرد اما جان موفق به کشتن خرس شد و همراه با جک به سلامتی بازگشتند.
خوشنودی خانواده ادامه داشت تا این که مامور راس طی یک حملهی غافلگیرکننده به مرتع آنها حمله کرد و طی این اتفاق آنکل نیز به قتل رسید. جان در دفاع از مزرعه افراد زیادی را کشت اما با وجود تعداد نفرات زیاد، او به جک و ابیگیل گفت که فرار کنند و خودش در همین حین به دفع کردن هجوم راس و ارتش او پرداخت.
جان که توسط ارتشی محاصره شده بود، از مخفیگاه خود در یک انبار غله بیرون آمد و تا جایی که در توانش بود اقدام به کشتن افراد راس کرد. پیش از شروع تیراندازی او تنها موفق به ضربه زدن به چند تن از آنها شد و با شروع شلیکها چندین گلوله به پاها، دستان و قفسهی سینه او برخورد کرد که نفس او را برید. جان به پشت خود نقش بر زمین شد و این پایان سرنوشت جان مارستون در داستان بازی Red Dead Redemption بود. در میان ازدحام ماموران و سربازان، ادگار راس در حال روشن کردن سیگاری دیده شد و سپس اقدام به ترک محل کرد.
جک و ابیگل صدای این تیراندازی را شنیدند و به انبار بازگشتند. در آنجا جسد جان را یافتند و روی جسم بیجان او را پوشاندند و آن را در کنار آنکل دفن کردند. سه سال بعد در سال ۱۹۱۴، ابیگیل به دلیلی نامشخص مرد و جک مارستون بزرگ شده برای دفن کردن مادرش به محل قبر پدرش بازگشت. جک با خود عهد کرد که انتقام پدرش را از راس بگیرد.
جک خبر بازنشستگی ادگار راس از آژانس بلکواتر را شنید، خبری که مقالهای در یک روزنامه آن را تائید میکرد. جک اقدام به یافتن همسر ادگار یعنی امیلی راس کرد، کسی که به او گفت ادگار به همراه برادرش برای شکار به رودخانه سن لوئیس رفتهاند. جک به مکان گفته شده رفت و راس را در حال شکار اردک یافت. جک او را متهم به قتل پدرش کرد و راس به او گفت که مسیر زندگی که پدرش دنبال کرده باعث مرگش شده است. او همچنین به جک هشدار داد که در صورت عدم ترک محل او را نیز خواهد کشت، حرفی که جک آن را رد کرد و آنها دوئلی را با هم انجام دادند.
جک این دوئل را با کشتن راس برنده شد. او به تفنگی که پدرش با آن کشته شده بود نگاهی کرد و سپس به آرامی به سمت اسبش رفت. او نمیدانست که کشتن راس او را در مسیر یاغی شدن قرار میدهد، مسیری که پدرش قصد داشت جک را از آن دور نگه دارد. از سال ۱۹۱۴ و با شروع جنگ جهانی اول جک به شخصیت اول داستان بازی Red Dead Redemption تبدیل شد.
یک روزنامه اتفاقات بعدی بازی را شرح میداد. لی جانسون از کلانتری آرمادیلو بازنشست شد و از این شهر رفت. آبراهام ریس اگرچه قول رهبری کردن مکزیک در عصر آزادی را داده بود اما جذب قدرت شد و به فردی ظالم تبدیل شد. بانی مکفارلن سرانجام ازدواج کرد اما با چه کسی مشخص نیست. آیریش در Thieves Landing با شلیک به خودش اقدام به خودکشی کرد. ست برایرز سرانجام گنجی که به دنبال آن بود را پیدا کرد و ثروتمند شد. لندن ریکتز نیز به در خواب به آرامی و به طور طبیعی مرگ را تجربه کرد. و به این ترتیب بخش دیگری از غرب وحشی ساقط شد.
گیمپلی
گیمپلی بازی Red Dead Redemption شامل موارد گستردهای است. استفاده از تفنگها در این بازی بسیار شبیه به دیگر بازی ساخته شده توسط استودیو راکاستار یعنی GTA IV است. انواع تپانچه، هفتتیر، شاتگان و تفنگ در بازی وجود دارد که با پیشرفت بازیکنان در بازی در اختیار آنها قرار میگیرد. مهمات و اقلام مفید دیگری را میتوان در فروشگاههای سراسر بازی خریداری کرد که قیمت آنها میتواند از مکان به مکان متفاوت باشد.
راههای زیادی برای پول درآوردن وجود دارد. یک راه از طریق ماموریتهای تصادفی است که خود را به در میان سفرهای بازیکن نشان میدهند. بازیکنان همچنین میتوانند به عنوان شکارچی جایزهبگیر ماموریتهایی را انجام دهند و در ازای دستگیری یا کشتن مجرمان فراری پول دریافت کنند. دیگر راههای کسب پول انجام بازیهای کارتی، جستجو برای گنج یا شکار حیوانات وحشی (به منظور فروش پوست، گوشت و غیره آنها) است. حیوانات خطرناک زیادی برای شکار وجود دارند، از جمله گرازها، خرسها، پلنگها، گرگها، گرگهای صحرایی، و حتی حیوانات افسانهای مثل خرس گوردو یا گرگ لوبو، تا حیوانات بیخطری مثل خرگوشها، پرندگان، راکونها، و حتی سگهای آبی.
سیستم بانتی (bounty - به معنای: جایزه) یک سیستم تغییر یافته از سیستم وانتد در Grand Theft Auto است که در گیمپلی Red Dead Redemption جای گرفته است. زمانی که بازیکن مرتکب جرم شود جایزه دستگیری آنها افزایش پیدا میکند. برخی جرمهای خاص این جایزه را بیش از سایر جرمها افزایش میدهند. مثلا قتل یک کلانتر جرم بالاتری نسبت به اقدام به آتشسوزی دارد و جایزه دستگیری شما را بیشتر افزایش میدهد. داشتن جایزه بالا بسته به این که در ایالاتمتحده یا مکزیک باشید، شما را توسط ارتش مکزیک یا مارشالهای ایالاتمتحده تحت تعقیب قرار میدهد.
بازیکنان میتوانند خود را تسلیم افسران قانونی کنند که در این صورت باید زمان زمان خود را در زندان بگذرانند. اگر بازیکنان نتوانند این جایزه را بپردازند، آنها به عنوان یک شکارچی جایزهبگیر به ماموریت فرستاده خواهند شد (بهتر است مجرمان زنده نگه داشته شوند تا بتوان پول بیشتری برای پرداخت جریمه دریافت کرد). اگر بازیکن بتواند به اندازه کافی به یک افسر قانونی که او را تعقیب میکند نزدیک شود، میتواند به او رشوه بدهد. به این ترتیب تمام افسران از تعقیب او دست بر خواهند داشت، با این حال تغییری در جایزه دستگیری شما ایجاد نمیشود.
بازیکنان میتوانند با رفتن به تلگرافخانه و پرداخت جریمهی مربوطه از شر جایزه تعیین شده خلاص شوند. گزینهی دیگر استفاده از یک نامه بخشش (Pardon letter) است که این موضوع باعث حذف تمام جایزه تعیین شده میشود.