شاندیا
Shandia
خصوصیات
خاستگاه
اولین نمایش
شاندیا (Shandia) قبیلهای است که خاستگاه اهالی آن ماه است و بعدا آنها در جایا زندگی کردند. در حال حاضر آنها ساکن اسکایپیا هستند.
روابط بین-گونهای
شاندیا در ابتدا به هیچ کس اعتماد نداشت و جنگجوی بزرگ آنها یعنی کالگارا با هر کسی که قصد ورود به جزیره آنها را داشت، مبارزه میکرد. با این حال، پس از ملاقات با مونت بلان نولند ، آنها استثنا قائل شدند و تصمیم گرفتند که اجازه دهند نولند و افرادش به جزیره بازگردنند. با این حال وقتی که آنها به آسمان شلیک شدند، به زودی مشخص شد دشمن اسکایپیا هستند و به این ترتیب آنه وارد مرگبارترین درگیری قرن برای سرزمین خود شدند، جنگی که ابتدا در آن شکست خوردند. آنها پس از آن بیاعتماد شدند و برخی از اعضا به هر کسی از دریای آبی سعی میکرد به جزایر آسمان برسد حمله میکردند. آنها نسبت به بیرکانها بیتفاوت بودند، زیرا عمدتا تمرکز آنها روی انل و کشیشهای او بود.
تاریخچه
پشت سر گذاشتن دوستان
شاندیا زمانی با نام شاندوریها شناخته میشدند. آنها همراه با نژادهای دیگر ماه شامل بیرکانها و اسکایپیاییها روی ماه زندگی میکردند. این سه نژاد همچنین یک نژاد رباتیک به نام اتوماتا را ساخته بودند. با این حال، زمانی که منابع ماه تمام شد، این سه نژاد مجبور شدند تا اتوماتا را رها کنند.
جنگ بزرگ
در حالی که بیرکانها و اسکایپیاییها در جزایر آسمان ساکن شدند، شاندوریها تا دریای آبی پیش رفتند. آنها در جزیره جایا ساکن شدند. شاندوریها قبلا یکی از قدرتمندترین جوامع در گرند لاین بودند، اما شهر شاندورا در طول قرن تهی توسط بیست پادشاهی مورد تهاجم قرار گرفت. به این ترتیب پادشاهی آنها سقوط کرد و تنها یک قبیله کوچک باقی ماند.
اگرچه شاندوریها ناپدید شدند، اما آنها میراثی از جمله ویرانههای شهر طلایی شاندورا و زنگ ناقوس طلایی شاندوری را برای فرزندان خود به یادگار گذاشتند. این میراث در واقع یکی از دو پونگلیف حاوی جزئیات پوسایدن بود و آنها نسلها با جان خود از آن محافظت کردند.
نولند
از آن زمان به بعد، شاندیا وظیفه خود به محافظت از شاندورا، زنگ طلایی، و یک پونگلیف دیگر اختصاص داد و هر گونه متجاوز را میکشتند. با این حال، چهارصد سال پس از نابودی شاندورا (و چهارصد سال قبل از خط زمانی کنونی)، این قبیله به یک بیماری مبتلا شد که به آرامی مردمش را از بین رفتند. به امید نجات قبیله و به قول یک کشیش، جنگجوی شاندورا یعنی کالگارا سعی کرد دخترش به نام موسو را برای خدای خود کاشیگامی قربانی کند. با این حال، مونت بلانک نولند اقدام به نجات موسو کرد و کاشیگامی را کشت، و باعث یک خشم فوری شد.
با وجود عدم پذیرش نولند اما او کالگارا را متقاعد کرد که درمانی برای این بیماری دارد. کالگارا که متقاعد شده بود، با اعتماد به نولند دختر کاشیگامی را کشت. نولند بیماران دهکده را معالجه کرد، اما زمانی که اهالی شاندیا متوجه شدند که نولند درختانی که اجدادشان بودند را قطع کرده است، نولند و خدمهاش را راهی کردند. اما بعدا آنها متوجه شدند که درختان عامل بیماری بودهاند و از این رو نولند را بخشیدند. از آن پس آنها هر روز زنگ طلایی خود را به صدا درآوردند تا روزی نولند را به جزیره برگردانند.
ورود به آسمان
پنج سال بعد، به دلیل یک جریان، بخش بزرگی از جزیره از جمله منطقهای که آنها در آن زندگی میکردند به آسمان فرستاده شد و در دریای سفید-سفید فرود آمد. جزیره جایا روی یک ساقهی لوبیای غول پیکر افتاد که درست زیر زنگ طلایی قرار گرفت و باعث شد تا این زنگ به صدا درآید. با شنیدن صدای زنگ، اسکایپیاییها به این جزیره حمله کردند. به این ترتیب این زمین توسط اهالی اسکایپیا تسخیر شد و نام آپپر یارد به آن داده شد و اهالی شاندیا مجبور به خروج شدند. از آن پس، شاندیا و اسکایپیا بر سر کنترل آپر یارد در جنگی دائمی بودند.
ظهور انل
۳۹۴ سال پس از جنگ، انل سرزمین مادری خود یعنی بیرکا را ویران کرد و آپر یارد و جزیره فرشته (اسکایپیا) را تصرف کرد. انل اقدام به خلع سلطنت گان فال کرد که خدای فعلی آن زمان بود. شاندیا به مقاومت در برابر ارتش خدا ادامه داد، اما هرگز به آپر یارد حمله نکرد.