بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

داستان GTA V

اشتراک‌گذاری

سرقت بزرگ اتومبیل ۵

Grand Theft Auto V

داستان GTA V - GTA

توسعه‌دهنده

راک‌استار نورث

ناشر

راک‌استار گیمز

تهیه‌کننده

لزلی بنزی
عمران سرور

نویسنده

دن هاوسر
روپرت هومفریس
مایکل آنورث

آهنگساز

تانجرین دریم
وودی جکسون
آلکمست
اوه نو

تاریخ انتشار

۱۷ سپتامبر ۲۰۱۳

درجه سنی

بزرگسالان

رویدادهای داستان بازی GTA V در سال ۲۰۱۳، یعنی پنج سال بعد از رویدادهای GTA IV و چهار سال بعد از رویدادهای Chinatown Wars رخ می‌دهد. رویدادها GTA 5 در شهر لس سانتوس و پیرامون سه شخصیت به نام‌ها مایکل د سانتا، فرانکلین کلینتون، و ترور فیلیپس می‌گردد.

داستان بازی GTA V

شروع با یک سرقت نامساعد

داستان بازی GTA V

داستان از سال ۲۰۰۴ شروع شد، جایی که گروهی از سارقین بانک شامل مایکل تاونلی، برد، ترور و یک راننده فراری بی‌نام قصد سرقت از یک شرکت امنیتی را داشتند. آن‌ها همچنین از راه دور با لستر در تماس بودند. وقتی ترور یک مامور امنیتی را کشت و گروه توسط پلیس تحت تعقیب قرار گرفت همه چیز به هم ریخت. راننده‌ی فراری آن‌ها کشته شد و بقیه گروه تلاش کردند تا با پای پیاده فرار کنند. در تیراندازی بعدی، ترور موفق به فرار شد و فکر کرد که مایکل در این حادثه مرده است، اما در واقع مایکل با FIB معامله‌ای را انجام داده بود تا گروه خود را در ازای یک زندگی جدید بفروشد. مطبوعات در مورد این سرقت نوشتند که برد به حبس ابد محکوم شده و زندانی شده، و مایکل نیز در این رویداد جان خود را از دست داده است.

نه سال بعد، مایکل با نام جدید خود یعنی مایکل دی سانتا زندگی می‌کرد. او و همسرش یک خانواده را تشکیل داده بودند. با این حال، مایکل گاهی از زندگی روزمره خود خسته می‌شد و گاهی دلش برای زندگی جنایی قبلی خود تنگ می‌شد، موضوعی که باعث ناراحتی دیو نورتون، عامل فاسد FIB بود. نورتون وظیفه محافظت از هویت جدید مایکل را بر عهده داشت.

دیدار مایکل با فرانکلین

وقتی ماشین پسر مایکل توسط دو عضو از یک باند یعنی لامار و فرانکلین به سرقت رفت، مایکل دوباره طعم زندگی جنایتکارانه را چشید. این دو با یک دلال ماشین به نام سیمئون کار می‌کردند، کسی که با روش‌های مختلفی ماشین‌ها را دوباره از مشتریان خود پس می‌گرفت. بدبختانه در زمان سرقت، مایکل در صندلی عقب ماشین بود، و او اصلا از این اقدام خوشنود نبود.

مایکل تجارت سیمئون را خراب کرد و با تهدید اسلحه این مرد را تهدید کرد، اما ظاهرا مایکل از رفتار شجاعانه فرانکلین خوشش آمده بود. اگرچه اقدام مایکل به بهای از دست رفتن کار فرانکلین تمام شد، اما مایکل از فرانکلین دعوت کرد تا برای گپ زدن به محل مورد نظر او برود. فرانکلین کسی بود که با خاله مغرور خود در یک خانه قدیمی زندگی می‌کرد. او همچنین می‌بایست همیشه هواسش به طرح‌های خطرناک لامار می‌بود چرا که معمولا بد پیش می‌رفت.

شروع یک دوستی خوشایند

فرانکلین پس از زنده ماندن از عواقب ناشی از معامله مواد مخدر تصمیم گرفت تا پیشنهاد دوستی مایکل را بپذیرد، و امیدوار بود که این امر منجر به ایجاد وضعیت بهتری برای او شود. وقتی فرانکلین به دیدار مایکل رفت، در ابتدا او فکر کرد که مایکل فقط یک آدم ثروتمند خسته‌کننده است. در این مقطع مایکل تماسی نگران‌کننده از پسرش جیمی دریافت کرد، کسی که سعی داشت قایق مایکل را بدون اجازه او بفروشد. به این ترتیب مایکل و فرانکین قبل از این که اوضاع بدتر شود وارد اولین همکاری خود شدند. آن‌ها باید یک باند سارق مقابله می‌کردند که با قایق و پسر مایکل در حال خارج شدن از شهر بودند.

یک تعقیب و گریز سریع شروع شد که در طی آن فرانکلین با پرش از ماشین مایکل به سمت قایق بادبانی توانایی‌های خود را نشان داد. پس از این عملیات نجات، جیمی از فرانکلین خیلی خوشش آمد و مایکل نیز تصمیم گرفت تا او بیشتر با جیمی در ارتباط باشد.

مادرازو و اولین سرقت

گرچه پسر مایکل سالم و سلامت به خانه بازگشت، اما مایکل خیلی زود پی برد که در خانه او همه چیز مرتب نیست. ظاهرا همسر او به او خیانت کرده بود و با مربی تنیس خود ارتباط داشت. پس از افشا شدن این ماجرا، مایکل بسیار عصبانی شد. او به همراه فرانکلین مربی را تا خانه‌ای در واینوود هیلز دنبال کردند و آنجا را کاملا روی سر او خراب کردند.

اما متاسفانه این خانه متعلق به آن مربی تنیس نبود، بلکه خانه‌ی معشوقه یک تبهکار قدرتمند مواد مخدر به نام مارتین مادارازو بود که به خاطر این کار قصد تلافی کردن داشت. مادرازو بعد از خبر کردن آدم‌کش‌های خود، به آن دو گفت که اگر می‌خواهند جان خود را حفظ کنند خسارات وارد شده را بپردازند. مایکل که در مورد جور کردن سریع این پول نا امید بود، با دوست قدیمی خود لستر تماس گرفت. مایکل به منظور اثبات صداقت خود به لستر، به او در ماموریتی برای کشتن مدیر عامل یک پلتفرم شبکه اجتماعی کمک کرد. پس از آن مایکل و گروه جدیدش در یک سرقت پیچیده جواهرات شرکت کردند و به این ترتیب بدهی مربوط به مادارازو پرداخت شد و مایلک و فرانکین نجات پیدا کردند.

ورود ترور به داستان

داستان بازی GTA V

دزدی طلا و جواهر توجه ترور را به خود جلب کرد. او که در صحرا زندگی می‌کرد پس از این ماجرا پی برد که مایکل هنوز زنده است. در طول سال‌های گذشته، ترور نامه‌هایی برای برد در زندان می‌نوشت، اما نمی‌دانست که این نامه‌ها توسط دیو نورتون، مامور FIB پاسخ داده می‌شدند، کسی که به جای برد به نامه‌ها جواب می‌داد تا داستان جعلی مرگ مایکل را پوشش دهد.

ترور در منطقه خود با باندهای مختلفی کار می‌کرد و از طریق راه‌های غیرقانونی مثل تولید و فروش مواد کریستال امرار معاش می‌کرد. او در مقطعی اقدام به کشتن جانی کلبیتز، رئیس یک باند موتورسیکلت محلی کرد. همچنین او سایر باند کلبیتز را نابود کرد و چندین نفر از اعضای باند چینی وی چنگ ترایدز را گرفت.

ترور و همدستش وید با خروج از این تجارت آشفته، به لس سانتوس رفتند تا از جریان مایکل سر درآورند.

تجدید دیدار ناخوشایند

ترور وقتی به خانه مایکل رسید که مایکل و همسرش به خاطر بازگشت او به زندگی جنایی با هم اختلاف پیدا کرده بودند. هیچ یک از آن دو از دیدن ترور خوشنود نشدند، چرا که می‌دانستند حضور او فقط به معنی خطرات بیشتر است. با این حال، این تجدید دیدار ناخوشایند خیلی زود فراموش شد، چرا که مایکل پی برده بود دخترش تریسی قصد دارد در یک برنامه تلویزیون هنرآزمایی شرکت کند و این برنامه توسط یک شخصیت تلویزیونی فاسد به نام لازلو جونز میزبانی می‌شد.

مایکل و ترور به این استودیوی تلویزیونی رفتند و برنامه را متوقف کردند که اقدام آن‌ها با تعقیب و گزیر و ضرب و شتم جونز همراه بود. مایکل و ترور به طور خلاصه خاطرات روزهای گذشته خود را مرور کردند و به طور آزمایشی توافق کردند که با هم در تماس باشند. ترور و وید به اجبار به آپارتمانی متعلق به پسر عموی وید یعنی فلوید رفتند و ترور برنامه‌های خود برای گسترش فعالیت‌های تجاری‌اش در لس سانتوس را شروع کرد.

کار کردن با عاملان FIB

FIB از بازگشت مایکل به فعالیت‌های جنایی راضی نبود و این موضوع برای مایکل دردسرساز بود. دیو نورتون در تلافی اقدامات مایکل به او گفت که اگر می‌خواهد اسرارش حفظ شود باید چند کار زیرمیزی را برای FIB انجام دهد. از این رو مایکل برای انجام ماموریتی بیهوش شد تا در نقش یک جسد، اطلاعات مربوط به یک تروریست مظنون را از سازمان IAA که یک سازمان اطلاعاتی رقیب بود، بدزدد.

مایکل و گروهش با در دست داشتن این اطلاعات (و به دنبال مرگ ناگوار چندین مامور IAA) موفق به ربودن تروریست مظنون یعنی فردیناند کریموف شدند. در حالی که مایکل و نورتون به قتلی دیگر دیگری رسیدگی می‌کردند، ترور توسط یکی دیگر از عوامل فاسد FIB به نام استیو هینز موظف شد تا با شکنجه کردن کریموف از او اطلاعات کسب کند. اگرچه معلوم شد که این فرد بی‌گناه است اما به ترور دستور داده شد تا کریموف را بکشد. با این حال ترور کریموف را به یک فرودگاه برد و او را آزاد کرد. FIB به آنچه که می‌خواست رسیده بود و از این رو امنیت اسرار مایکل فعلا تامین شد.

زندگی کردن

زندگی جنایی تاکنون برای همه افراد درگیر منفعت داشت. خانواده مایکل نقل مکان کرده بود و او کمی به آرامش رسیده بود. فرانکلین موفق شده بود پس از انجام تعدادی از ماموریت‌های لستر، خانه‌ای جدید برای خود بگیرد.

در همین زمان، ترور نیز از ارتباطات فلوید بهره گرفته بود تا یک محموله مواد که متعلق به یک پیمانکار خصوصی و نظامی قدرتمند به نام مری‌ودر بود را کنترل کند. ترور با کمک مایکل و فرانکلین موفق شد تا این محموله را بدزدد، اما وقتی لستر به آن‌ها اطلاع داد که باید آن را پس دهند، ناامید شد. این موضوع مشخص شد که آن‌ها یک ابرسلاح کاملا آزمایشی را ربوده‌اند.

در ابتدا ترور از پس دادن این دستگاه امتناع کرد، اما وقتی مایکل قول داد که در آینده مشاغل بزرگتر و بهتری وجود خواهد داشت، او موافقت کرد.

ورود دوین وستون

در ادامه داستان بازی GTA V و به دنبال سرقت یک خودروی زرهی، باند با  یک میلیاردر قدرتمند به نام دیوین وستون تماس پیدا کرد. وستون کسی بود که حداقل چند تن از اعضای FIB را خریده بود. باند مایکل در مسیر اهداف وستون حرکت کرد، و از این رو وستون مبلغ خوبی را به مایکل و گروهش پرداخت کرد و کارهای بیشتری به آن‌ها ارائه کرد. وستون ارتباطی را میان مایکل و سلیمان ریچاردز، یک تهیه‌کننده فیلم برقرار کرد به این امید که این دو با هم فیلم بسازند و سرمایه‌گذاری وستون در استودیوی ریچاردز سودآور باشد. وستون همچنین ماموریت سرقت چند ماشین اسپورت را به فرانکلین و ترور واگذار کرد، که فرانکلین در آن خبره بود.

در این مدت، مایکل و ترور برای انجام کاری دوباره با مادارازو ارتباط برقرار کردند، اما وقتی ترور شاهد نوع بدرفتاری مادارازو با همسرش پاتریشیا بود، اوضاع کمی به هم ریخت. ترور اقدام به ربودن پاتریشیا کرد که این اقدام او باعث شد تا مایکل و ترور از دید مادرازو پنهان بمانند.

ماموریت قطار

داستان بازی GTA V

ترور در حالی که از مادرازو مخفی مانده بود، دوباره طی اقدامی یک سرقت را از مری‌ودر انجام داد. این سرقت مرتبط به یکی از هواپیماهای باری آن‌ها بود که ترور را بیشتر از قبل زیر ذره‌بین قرار می‌داد. زمانی که هواپیما در بالای یک دریاچه مورد شلیک قرار گرفت، ترور موفق شد خود را از آن خارج کند.

اندکی پس از آن، ترور پیشنهاد سرقت از یک قطار را مطرح کرد. ماموریت او و مایکل در این سرقت بسیار ناهموار بود، اما آن‌ها موفق شدند تا با یک کیف حاوی یک اثر باستانی از قطار خارج شوند. مایکل با دانستن این موضوع که مادارازو به جمع‌آوری این آثار می‌پردازد، پیشنهاد داد تا از آن به عنوان یک پیشنهاد صلح، همراه با بازگرداندن پاتریشیا استفاده کنند.

اگرچه ترور در ابتدا این موضوع را نپذیرفت، اما مایکل وعده سرقت از بانک بزرگ یونین دیپوسیتری را به او داد و در نهایت پاتریشیا به خانه بازگشت، با این حال ترور اذعان کرد که بدرفتاری دوباره مادرادزو نسبت به همسرش را نمی‌تواند تحمل کند.

کشف حقیقت توسط ترور

مایکل با بازگشت به خانه‌اش در لس سانتوس قصد داشت دوباره به زندگی بازنشستگی خود بازگردد. در همین مقطع، ترور خونسردی خود نسبت به فلوید و معشوقه‌اش را از دست داد و اقدام به کشتن آن‌ها کرد. از این رو یک نقل مکان برای او ضروری بود. ترور پس از تاسیس فروشگاهی در یک کلاب محلی به نام ونیلا یونیکورن متوجه اخبار شوکه‌کننده‌ای شد.

پس از آن که ترور نقشه جدیدش برای بیرون آوردن برد از زندان را مطرح کرد، مایکل سرانجام مجبور شد تا افشا کند که برد در تمام این سال‌ها مرده بوده است. ترور با عصبانیت به محل دفن «مایکل» رفت تا حقیقت را دریابد. مایکل نیز او را تعقیب کرد و ترور را در حال حفاری کردن قبر جعلی مایکل یافت که همان طور که انتظار می‌رفت جسد برد در آن بود. به این ترتیب هر دوی آن‌ها اسلحه‌های خود را بر روی یکدیگر کشیدند، اما با رسیدن ترایدها که برای گرفتن انتقام از ترور آمده بودند، این موضوع فراموش شد. پس از یک تیراندازی، ترایدها با این فکر که مایکل فردی مرتبط با ترور است او را ربودند.

در زمانی که مایکل به اسارت گرفته شده بود، ترور و فرانکلین یک کار نهایی را برای دوین وستون انجام دادند، با این حال پس از انجام این کار وستون تصمیم گرفت تا آنچه وعده داده بود را نپردازد. پس از این خیانت، فرانکلین و لستر به موقعیت ترایدها پی بردند و فرانکلین پس از کشتن چندین تبهکار قادر به نجات مایکل شد.

بهترین دوستان برای همیشه

یک ماموریت نهایی توسط دیو نورتون به مایکل داده شد. او باید وارد مقر FIB می‌شد و روی پرونده‌های معاملات اخیر استیو هینز و نورتون سرپوش می‌گذاشت. با انجام این کار سوابق او به طور کامل پاک می‌شد و او یک فرد آزاد می‌شد. در حالی که مایکل در حال برنامه‌ریزی برای این نقشه بود، او پی برد که دوین وستون تصمیم دارد فیلم مشترک مایکل و سلیمان را منتشر نکند و مبلغی را بابت یک تولید «شکست خورده» از بیمه دریافت کند. به دنبال این موضوع، مایکل به منظور ربودن فیلم، در طی یک تعقیب و گریز به طور تصادفی باعث مرگ وکیل وستون شد.

مایکل و فرانکلین موفق به حمله به مقر FIB شدند. متاسفانه مایکل و دیو با گروه‌های مختلفی از جمله مری‌ودر، IAA، و خود استیو هینز روبرو شدند که به دنبال انتقام‌جویی بودند. در این مقطع ترور نیز در مبارزه علیه این گروه‌ها کمک کرد. اگرچه ترور هنوز از خیانت مایکل خشمگین بود اما این دو به یک آتش‌بس متزلزل توافق کردند تا پس از آن با هم به سرقت بزرگ از یونین دیپوسیتری بپردازند.

تولد یک ستاره و کشته شدن یک دسته

در همین زمان، فرانکلین دریافت که دوستش لامار توسط یک باند رقیب به نام بالاس ربوده شده است. او با کمک مایکل و ترور موفق به نجات لامار شد. با این حال، وقتی فرانکلین به خانه رسید، با دیو نورتون و استیو هینز روبرو شد. آن‌ها به او گفتند که باید ترور را بکشد، و اعتقاد داشتند که ترور به همه آن‌ها بدهکار است.

با بهبود روابط مایکل با خانواده‌اش، او تصمیم گرفت تا فیلم را خودش اکران کند. در اولین اکران فیلم، وستون نزد او آمد و به او گفت که با هدف کشتن خانواده‌اش مزدوران مری ودر را استخدام کرده است. بعد از این که مایکل و پسرش از حمله مهاجمان جلوگیری کردند، مایکل شروع به برنامه‌ریزی نقشه‌ای برای گرفتن انتقام از وستون کرد.

اما قبل از آن، گروه سه نفره مایکل باید سرقت از یونین دیپوسیتری را انجام می‌داند. علی‌رغم دخالت های مری‌ودر و محاصره پلیس لس سانتوس، این کار موفقیت‌آمیز بود. فرانکلین در بازگشت به خانه دوین وستون را منتظر دید. درخواست وستون اوضاع را برای فرانکلین پیچیده‌تز کرد؛ او به فرانکلین دستور کشتن مایکل را داد، و حالا فرانکلین باید انتخاب می‌کرد که مایکل را بکشد، یا ترور را بکشد و یا راه دیگری پیدا کند.

انتخاب نهایی فرانکلین

بسته به این که فرانکلین چه تصمیمی بگیرد، داستان Grand Theft Auto 5 می‌تواند سه پایان متفاوت داشته باشد. اگر فرانکلین ترور را بکشد، یک تعقیب و گریز در پی خواهد گرفت که ترور ماشین خود را به یک تانکر بنزین می‌زند و نشت سوخت اتفاق می‌افتد. فرانکلین با اسلحه خود شلیک خواهد کرد که باعث مشتعل شدن سوخت می‌شود و ترور زنده زنده خواهد سوخت. سپس مایکل به فرانکلین خواهد گفت که آن‌ها باید راه خود را جدا کنند.

اگر فرانکلین تصمیم بگیرد که از دستورات وستون پیروی کند و مایکل را بکشد، او از ترور کمک خواهد گرفت. با این حال، ترور نسبت به دیدار با مایکل ابراز بی‌علاقگی می‌کند، اگرچه هنوز هم او را به خاطر فروش باندش در سال‌ها گذشته یک خائن می‌دانست. سپس فرانکلین مایکل را از خانه‌اش تا یک پل بدرقه خواهد کرد، جایی که مایکل در آنجا جانش گرفته می‌شود. به دنبال این اتفاق خانواده مایکل اظهار خواهند کرد که فرانکلین پشت مرگ او بوده است. همسر مایکل به فرانکلین پیامی می‌دهد تا که از خانواده‌ی او دور بماند، و جیمی نیز او را به خاطر این خیانت لعنت می‌کند.

داستان GTA V پایان خوش هم دارد

با این حال، اگر فرانکلین تصمیم بگیرد که به دوستانش وفادار بماند، او برای کمک به سراغ لستر خواهد رفت تا راهی دیگر برای نجات همه پیدا کند. آن‌ها به همراه ترور و مایکل طرحی را می‌ریزند تا خود را از شر همه‌ی دشمنان‌شان خلاص کنند. مایکل دخل رهبر بالاس را می‌آورد، ترور استیو هینز را می‌کشد و فرانکلین رئیس باند ترایدها را منفجر می‌کند.

به دنبال رسیدگی به این اهداف، ترور برای آخرین با مزدوران مری‌ودر مواجه می‌شود تا دوین وستون را برباید. این سه وستون را در پشت یکی از ماشین‌های ورزشی گرانبهای خود قرار داده و آن را از صخره‌ای به پایین پرت خواهند کرد.

سوابق آن‌ها به لطف دیو نورتون پاک شده و این سه نفر توافق می‌کنند که برای مدتی آفتابی نشوند و دوست بمانند. در دنیای GTA این حمام خون نزدیکترین چیز به پایان خوش است.

شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

  • مایکل د سانتا: یک سارق بانک قدیمی که بعد از یک معامله با FIB، به همراه خانواده‌اش به لس سانتوس رفت تا در آنجا یک زندگی معمول را داشته باشد. با این حال اتفاقاتی دوباره او را به دنیای جرم بازگرداند.
  • فرانکلین کلینتون: یک آفریقایی-آمریکایی که رویاهای بزرگی در لس سانتوس دارد. او به عنوان یک شرخر برای یک نمایندگی ماشین لوکس کار می‌کرد اما جاه‌طلبی‌هایش باعث شد تا کارش را از دست بدهد.
  • ترور فیلیپس: یک سارق بانک و یک ردنک که از وضعیت روانی ناپایداری دارد. او همچنین یک خلبان سابق نظامی است.

آنتاگونیست‌ها و شخصیت‌های محوری

  • لستر کرست: دوست قدیمی مایکل و مغز متفکر پشت سرقت‌های مایکل، فرانکلین و ترور.
  • دیو نورتون: یک مامور FIB و دوست خوب مایکل. او از هویت جعلی مایکل حفاظت می‌کند.
  • لامار دیویس: یکی از بهترین دوستان فرانکلین، اگرچه تضاد اهداف این دو اغلب باعث بحث و جدل آن‌ها می‌شود.
  • استیو هینز: عضو پرنفوذ و فاسد FIB، و مافوق دیو نروتون.
  • دوین وستون: یک تاجر میلیاردر که دارای کسب و کارهای بسیاری در سن اندریس است.

افراد برجسته دیگر

منبع

صفحات دیگر