بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

ارن یگر

اشتراک‌گذاری

ارن یگر

Eren Jaeger

ارن یگر - حمله به تایتان

تلفظ ژاپنی

ارن یگا (エレン・イェーガー)

لقب‌ها

پسر تایتان
تایتان حمله
تایتان مرموز
تایتان آشفته
تایتان بنیادی

گونه

جنسیت

مذکر

سن

۱۵
۱۹ (۸۵۴)

بستگان

(پدر)
(مادر)
(برادر ناتنی)
پدر گریشا (پدربزرگ)
مادر گریشا (مادربزرگ)
(عمه)
(خواهرخوانده)

سکونت

پیشه

سرباز

وابسته به

(قبلا)
– جوخه عملیات‌ها ویژه
(قبلا)
– جوخه نخبه

صداپیشه

یوکی کاجی (ژاپنی)
برایس پاپنبروک (انگلیسی)

ارن یگر (Eren Jaeger) عضو سابق دسته دیدبانی و شخصیت اصلی مجموعه حمله به تایتان است. او تنها پسر گریشا و کارلا یگر، همین طور برادرخوانده میکاسا آکرمن، و برادر ناتنی زیک یگر است.

ارن در ناحیه شیگانشینا به دنیا آمد و پرورش یافت، مکانی که در جنوبی‌ترین مرز دیوار ماریا واقع شده است. او تا سال ۸۴۵ در آنجا زندگی کرد تا این که تایتان عظیم‌الجثه و تایتان زرهی به این دیوار رخنه کردند. این رویداد باعث شد تا سیلی از تایتان‌ها وارد شهر شوند و آنجا را نابود کنند. ارن در این نقطه شاهد مرگ مادرش و بلعیده شدن او توسط یک تایتان خندان بود. این اتفاق باعث شد تا ارن یگر یک تنفر شدید نسبت به تایتان‌ها پیدا کند، او سوگند خورد تا تمام آن‌ها را از روی زمین پاک کند.

دو سال بعد از این ماجرا، ارن یگر با خواهرخوانده خود یعنی میکاسا آکرمن و به همراه بهترین دوستش یعنی آرمین آرلرت به مدرسه افسری ۱۰۴ام پیوستند. این سه موفق شدند از این مدرسه فارغ‌التحصیل شوند و به دسته دیدبانی بپیوندند.

ارن پس از رفتن به زیرزمین خانه‌ی خود و باز کردن خاطرات پدرش، به حقیقت پیرامون تایتان‌ها پی برد و همچنین از تاریخ الدیا و مارلی اطلاعاتی کسب کرد. سپس او سوگند خورد تا خاستگاه خودش را از دشمن واقعی‌شان نجات دهد. این دشمن سایر انسان‌هایی بودند که در آن سوی دریا زندگی می‌کردند.

ارن تایتان‌های حمله و بنیادی را از پدرش به ارث برد و در زمان حمله به لیبریو، پس از خوردن خواهر کوچک ویلی تایبور قدرت تایتان چکش جنگ را نیز به دست آورد.

شخصیت

ارن فردی سرسخت، با اراده، پرشور و گاهی شتاب‌زده توصیف شده است، که این ویژگی‌ها به او عزم قاطع برای محافظت از بشریت و در نهایت فرار از دیوارها را داده است. وی از کودکی به شدت به دنبال پیوستن به دسته دیدبانی بود، و در این باره با مادرش مشاجره داشت و همین طور مردم روستا را «احمق» خطاب می‌کرد.

ارن اهمیت زیادی برای بهترین دوستش آرمین، خواهرخوانده‌اش میکاسا، و از همه مهم‌تر خانواده‌اش قائل است و برای کمک به آن‌ها هر خطری را به جان می‌خرد. همین طور ارن رفتارهای تندی در دفاع از افرادی دارد که حتی آن‌ها را نمی‌شناسد؛ این موضوع را می‌توان در زمان اسیر شدن میکاسا توسط دو نفر از قاچاقچیان انسان مشاهده کرد که ارن برای نجات دادن میکاسا اقدام به کشتن قاچاقچیان کرد، علی‌رغم این که در آن زمان او میکاسا را نمی‌شناخت. این رفتار او پس از مرگ وحشتناک مادرش و قطع ارتباط با پدرش، شدت یافت.

ارن یگر
ارن تمایل خود برای کشتن تایتان‌ها را بیان می‌کند

ارن در کودکی پس از اطلاع یافتن از سرزمین‌های آن سوی دیوارها که آرمین از طریق کتابی به او نشان داده بود با شگفتی‌های دنیای خارج دیوارها آشنا شد، و تصمیم گرفت که خودش روزی همه آن‌ها ببیند. همین امر باعث شد تا او نسبت به افراد داخل دیوار که قرار است در همین محدوده زندگی کند و بمیرند، نگرشی تحقیرآمیز پیدا کند. همین تحقیر ممکن است دلیلی باشد که او به راحتی با همسالان خود دوست نشود. در نتیجه‌ی همین نگرش، او سربازان هنگ دیدبانی را بسیار تحسین می‌کرد و آن‌ها را «قهرمان» می‌پنداشت و آرزو داشت روزی به آن‌ها بپیوندد. وقتی فردی در مورد این هنگ بد صحبت می‌کرد، او سریع خشمگین می‌شد و همین عزم او برای پیوستن به این هنگ باعث ایجاد اختلافاتی بین او با مادرش و همچنین میکاسا شده بود.

ارن از خویشتن‌داری برخوردار نیست که همین موضوع اغلب او را به دردسر می‌اندازد و باعث نگرانی دوستان و خانواده‌اش می‌شود. این موضوع باعث افزایش رفتار بی‌پروایانه در او شده بود که در شرایطی می‌توانست او را به فردی خطرناک تبدیل کند. وقتی ارن به اندازه کافی تحریک شود، عصبانیت او می‌تواند او را به یک دیوانگی، همراه با خشونت وحشتناک سوق دهد. او مانند بسیاری از کودکان تمایل داشت که جهان را به شکل سیاه و سفید ببیند، چرا که او نسبت به بشریت و سختی‌های آن بسیار ترحم داشت. او در بیشتر موارد به جای این که با مغزش فکر کند به قلبش گوش می‌داد، حتی در شرایطی که جان خودش در خطر بود.

او فردی بسیار کاریزماتیک است و استعداد بالایی در ارائه‌ی سخنرانی‌های پرشور دارد، و اغلب ناخواسته موفق به متقاعد کردن انبوه شنوندگان با دیدگاه خود می‌شود. حتی ژان كیرستاین، رقیب سرسخت او این مسئله را پذیرفته بود. او بعدها آگاهانه از این مهارت خود استفاده کرد و فالکو را به راحتی متقاعد کرد تا نامه‌ای را به خارج از لیبریو تحویل دهد، با وجود آن که الدیایی‌ها اغلب در آنجا ممنوع الخروج بودند.

در سال‌های پس از بهبودی شیگانشینا، ارن پیشرفت چشمگیری در مهارت های تحلیلی و تاکتیکی، چه در جنگ و چه در خارج از جنگ پیدا کرد. او به واسطه‌ی همین مهارت‌ها موفقیت شد راینر را به دام بیندازد، و در نبرد خود علیه لارا تایبور به سرعت شرایط تایتان چکش جنگ را استنباط کرد.

ارن معتقد است که گاهی اهداف درست نیاز به اقداماتی غیراخلاقی دارند. این باور او هنگام اعلام جنگ علیه مارلی و روش‌هایی که او در پیش گرفته بود، مشخص بود. ارن از اعتماد فالکوی دوازده ساله سوء استفاده کرد و در یورش به لیبریو ده‌ها غیرنظامی بی‌گناه الدیایی (از جمله کودکان) را کشت.

ارن یگر
ارن ساختمانی که حامل خانواده‌های الدیایی است را تخریب می‌کند

ظاهرا حضور ارن در جنگ مارلی با شرق-میانه نیز تا حدی در روان او تاثیر داشته است. چرا که او قبلا برای مرگ همرزمانش بسیار اندوهگین می‌شد اما وقتی شنید که آخرین کلمات ساشا براوس «گوشت» بوده، به این موضوع خندید. اگرچه پس از آن که ژان او را مسئول مرگ ساشا خطاب کرد، واکنش او تغییر کرد و به سمت ناراحتی سوق پیدا کرد.

ارن از طریق توانایی تایتان حمله از آینده آگاه است و دانستن این موضوع که رویدادها اجتناب ناپذیر هستند او را دچار نوعی حالت افسردگی کرده است.

پس از شروع غرش، ارن قصد داشت تا مردم جهان، الدیایی‌ها را چنان ببینند که به عنوان قهرمان او را متوقف کرده‌اند. با این حال، او هنوز مطمئن نبود که آیا دوستانش واقعا قادر به جلوگیری از او هستند یا خیر. او خاطرنشان کرده است که اگر این کار را نکنند، غرش را تکمیل خواهد کرد. ارن نمی‌توانست دلیلی را از بین بردن دنیا تعیین کند و به یاد می‌آورد که گریشا در روز تولدش به او گفته بود «تو آزاد هستی». ارن دوست داشت که با میکاسا و سایر دوستانش باشد، اما می‌دانست که پس از از بین بردن ۸۰ درصد از جمعیت جهان، دیگر او را نخواهند بخشید.

تاریخچه

ارن در ناحیه شیگانشینا در منطقه جنوبی دیوار ماریا به عنوان فرزند گریشا یگر و کارلا یگر متولد شد. او دوستان اندکی داشت و بهترین دوستش آرمین آرلرت بود، کسی که ارن اغلب از او در مقابل همسایه‌های قلدر دفاع می‌کرد. آرمین با خواندن یک کتاب پنهان شور و اشتیاق زیادی برای ترک کردن دیوارها و سفر کردن به دنیای بیرون پیدا کرده بود. ارن نیز رویای پیوستن به دسته دیدبانی را در سر داشت تا دنیای بیرون از دیوارها را ببیند و دوست داشت که زودتر به سن مورد نیاز برای استخدام سرباز برسد. ارن و آرمین به خاطر همین رویاها اغلب توسط دیگران دست انداخته می‌شدند.

زمانی که ارن نه سال داشت، او موفق به نجات میکاسا آکرمن از راهزنانی شد که قصد داشتند او را به عنوان برده بفروشند. او به تنهایی به اتاقی که میکاسا در آن به اسارت گرفته شده بود رفت و دو راهزن را در حال مراقب از او یافت. ارن با وانمود کردن به پریشانی و گم شدنش موفق به فریب دادن راهزنان شد تا آن‌ها گارد خود را پایین آورند. ارن با استفاده از یک چاقو و نیزه دو تا از راهزنان را ناکار کرد. میکاسا با وحشت در حال تماشای صحنه بود. وقتی راهزنی سوم قصد داشت ارن را خفه کند، میکاسا چاقوی ارن را برداشت اما برای کشتن راهزن بیمناک بود. در همین حین ارن به او گفت که اگر کاری انجام ندهد هر دوی آن‌ها کشته خواهند شد. در حالی که ارن رو به بی‌هوشی می‌رفت، میکاسا در نهایت اقدام به کشتن راهزن کرد.

پس از این ماجرا پدر ارن یعنی دکتر یگر وقتی متوجه شد که ارن به تنهایی و بدون اعلام پلیس دست به چنین کاری زده است به خاطر بی‌پروایی او عصبانی شد. ارن به خاطر ناراحت کردن پدرش عذرخواهی کرد اما برای کشتن راهزنان پشیمان نبود. ارن وقتی متوجه سرمازدگی میکاسا شد، شال گردن خود را به او داد. از آنجایی که پدر و مادر میکاسا توسط راهزنان به قتل رسیده بودند، دکتر یگر به میکاسا پیشنهاد داد تا با خانواده آن‌ها زندگی کند و ارن نیز بی‌تردید این موضوع را پذیرفت.

توانایی‌ها

قدرت‌های تایتانی

تایتان حمله

پس از سقوط دیوار ماریا، گریشا ارن را در یک اردوگاه یافت و او را به جنگلی مجاور برد. گریشا پس از دادن کلید زیرزمین خانه، یک سرم را به ارن تزریق کرد که او را به یک تایتان خالص تبدیل کرد. این تایتان، گریشا را خورد و ارن قدرت تایتان بنیادی و تایتان حمله را به دست آورد. سال‌ها بعد، در جریان اولین نبرد تروست، ارن توسط یک تایتان زنده خورده شد و شاهد صحنه‌ی افراد مرده یا در حال مرگ شد. این منظره همراه با احساس ناامیدی شدید و انگیزه‌ی او برای نابودی تایتان‌ها باعث شد تا او برای اولین بار امکان تبدیل شدن به تایتان حمله را بیدار کرد.

ارن در این فرم، یک تایتان ۱۵ متری است و ظاهرش شامل موهایی سیاه تا شانه، گوش‌های نوک تیز، بینی بلند و، صورتی اسکلتی و فاقد لب است. برخلاف اکثر تایتان‌های دیگر، شکل تایتان او تا حدی قابل توجهی عضلانی‌تر است.

  • التیام جراحت‌ها
  • قدرت و توان تقویت‌یافته
  • پایداری تقویت‌یافته
  • قابلیت سخت کردن بدن
  • ارث‌بری خاطرات آینده‌ی وارثان تایتان حمله

تایتان بنیادی

تایتان بنیادی پس از آن که توسط پدر ارن یعنی گریشا از خاندان ریس ربوده شد، به ارن داده شد. این تایتان قادر به کنترل تایتان‌های خالص است. با این حال، این توانایی تنها زمانی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد که ارن با یک تایتان از خون سلطنتی در تماس باشد.

ارن ابتدا این توانایی را به طور کاملا اتفاقی و با مشت زدن به تایتان خندان، که قبلا یک انسان با خون سلطنتی بود، کشف کرد. سپس او به تایتان‌های اطراف دستور داد تا به طرز شریرانه‌ای به تایتان خندان و همچنین راینر و برتولت حمله کنند.

چهار سال پس از اولین استفاده تصادفی ارن، او سرانجام با آزادی روح یمیر فریتز از کنترل نوادگانش، تمام قابلیت‌های تایتان بنیان‌گذار را به دست آورد. او با این قدرت کامل قادر شد تا تمام تایتان‌های دیوار را کنترل کند و یک بدن تایتانی منحصر به فرد را ایجاد کند. همچنین او از طریق تله‌پاتی قادر به ارتباط با همه مطیعان یمیر شد.

تایتان چکش جنگ

ارن در طول حمله به لیبریو با بلعیدن لارا تیبور قدرت تایتان چکش جنگ را به دست آورد. او قادر است از قابلیت‌های چکش جنگ برای ایجاد سلاح‌ها و ساختارهای بیشمار استفاده کند.

صفحات دیگر