بر پایه سیستم حالت روشن حالت تاریک

هیستوریا ریس

اشتراک‌گذاری

هیستوریا ریس

Historia Reiss

هیستوریا ریس - حمله به تایتان

تلفظ ژاپنی

هیسوتوریا ریسو (ヒストリア・レイス)

لقب

کریستا لنز (قبلا)

گونه

انسان

جنسیت

مونث

بستگان

آلما (مادر)
فریدا ریس(خواهر ناتنی)
اولکین ریس (برادر ناتنی)
ابل ریس (خواهر ناتنی)
دریک ریس (برادر ناتنی)
فلورین ریس (خواهر ناتنی)

سکونت

دیوار رز

پیشه

ملکه
سرباز (قبلا)

وابسته به

دولت سلطنتی
اشرافیت
- جوخه عملیات‌های ویژه

هیستوریا ریس (Historia Reiss) ملکه کنونی دیوارها است. او همچنین دختر نامشروع راد ریس اشراف‌زاده، و آخرین عضو باقی مانده از خاندان سلطنتی ریس است. او تا زمان سقوط دیوار ماریا در یکی از ملک‌های خانواده ریس و در انزوا بزرگ شد.

مدتی بعد از آن، مادر او جلوی چشمانش به قتل رسید، و سپس هیستوریا مجبور شد نام و وابستگی خود به خاندان ریس را کنار بگذارد و هویت جدید کریستا لنز زندگی کند. او همچنین وارد خدمت نظامی شد که انتظار می‌رفت در آنجا بمیرد.

او به لطف نفوذ یمیر موفق شد به عنوان دهمین سرباز برتر در دسته خود از آموزش فارغ شود و به دسته دیدبانی بپیوندد. بعد از موفقیت کودتا علیه دولت، هیستوریا تبدیل به ملکه جدید دیوارها شد و جای پادشاه دست‌نشانده قبلی را گرفت.

تاریخچه

هیستوریا ریس دختر نامشروع و ناشناخته راد ریس، رئیس خانواده ریس و پادشاه حقیقی دیوارها بود. او در ملکی تحت اداره خانواد ریس بزرگ شد. مادر او عمدا از او دور می‌ماند و بیشتر وقتش را به مطالعه می‌گذراند یا در شب اقدام به ترک ملک می‌کرد.

در این مقطع خواهر ناتنی او یعنی فریدا به طور مداوم با او دیدار داشت. فریدا در واقع جای شخصیت مادر هیستوریا را برای او پر کرده بود و به او نحوه خواندن را می‌آموخت و اغلب با او بازی می‌کرد. با این حال او برای امنیت هستوریا مجبور بود در پایان هر ملاقات به کمک قدرت تایتان بنیادی حافظه خواهر کوچکش را پاک کند.

هیستوریا به تدریج رشد کرد و هر کتابی که می‌توانست را مطالعه می‌کرد، از جمله یک کتاب که رابطه معمول بین یک مادر و فرزند را شرح داده بود. این موضوع باعث شد تا او این سوال را از خود بپرسد که ارتباط فیزیکی خودش با مادرش چطور می‌تواند باشد، به این ترتیب او سعی کرد به مادرش نزدیک شود و او را در آغوش بگیرد، با این حال مادرش با خشونت او را به طرفی پرت کرد و بی‌پرده گفت که از نکشتن هیستوریا در زمان تولدش متاسف است. هیستوریا با وجود این که آسیب دیده بود اما از این موضوع خوشحال بود که برای اولین بار با مادرش صحبت کرده است.

بعد از این رویداد، هیستوریا برای سال‌ها دیگر مادرش را ندید و با او تماسی نداشت. در این دوران او به تدریج متوجه جایگاهش در خاندان ریس شد، به خصوص متوجه شد که اطرافیانش او را به چشم یک نفرین‌شده می‌دیدند؛ اگرچه او نمی‌دانست دلیل این رفتار و طرد شدنش چیست.

صفحات دیگر