لیوای آکرمن
Levi Ackermann
تلفظ ژاپنی
گونه
جنسیت
سن
بستگان
تاریخ تولد
مکان تولد
سکونت
پیشه
درجه
وابسته به
اولین نمایش
صداپیشه
لیوای آکرمن (Levi Ackermann) که بیشتر با نام کاپیتان لیوای شناخته میشود، کاپیتان جوخهی عملیاتهای ویژه از دسته دیدبانی است. گفته میشود او قدرتمندترین سرباز بشری است.
شخصیت
لیوای توسط کسانی که نزدیک به او هستند به عنوان فردی وسواسی در پاکیزگی شناخته میشود. او نسبت به آلوده شدن خود یا وسایلش بیزار است و در میدان جنگ تیغههای خود که آغشته به خون است را پاک میکند. با این حال، او اگر لازم بداند از لمس کردن ناپاكی دریغ نخواهد كرد.
او یک فرد پذیرا نیست و اغلب نزدیک شدن به لیوای قابل دسترس نیست. او به ندرت احساسات خود را نشان میدهد و نسبت به دیگران سرد است. شیوه صحبت کردن او صریح و توهین آمیز است و اظهارنظرهای او اغلب ناخوشایند یا نامناسب هستند. شوخ طبعی او به سمت توهین و تلخی گرایش دارد. همه اینها باعث شده تا برای بسیاری ناراحتکننده باشد.
لیوای در زندگی مجرمانه خود، قبل از این که به هنگ دیدبانی بپیوندد، در شهر زیرزمینی زندگی میکرد و از گرفتن دستور از کسی امتناع میورزید. با این حال، او پس از پیوستن به هنگ دیدبانی احترام زیادی برای فرمانده اروین اسمیت قائل بود و با کمال میل دستورات او را پیروی میکرد. وی همچنین اعتماد زيادی به زيردستان خود دارد.
او دارای احساس همدلی است، اگرچه او به ندرت آن را نشان میدهد. یکی از مشخصههای بارز او این است که ارزش زیادی برای زندگی انسانها قائل است. وی خودش اذعان کرده است که از تلفات غیرضروری بیزار است و به زیردستان خود میگوید که از عقل خود استفاده کنند و تا جای ممکن از اشتباهاتی که به قیمت جان آنها تمام میشود اجتناب کنند.
تاریخچه
لیوای حاصل رابطه نامشروع مادرش یعنی کوچل آکرمن با فردی دیگر در شهر زیرزمینی است. مادر او فردی لاابالی بود که روزی جسدش توسط برادرش یعنی کنی آکرمن پیدا شد. کنی همچنین لیوای را که در شرایط نامناسب فیزیکی در جلوی تخت مادرش یافت.
کنی تصمیم گرفت تا خودش از لیوای مراقبت کند. او چیزهایی که بلد بود را به لیوای یاد داد و او را بزرگ کرد: به او مهارتهای استفاده از چاقو را آموخت و نحوه رفتار در شرایط مختلف را یاد داد. لیوای نیز به عنوان یکی از اعضای خانواده آکرمن یاد گرفت که چطور از قدرت درونی خود بهره ببرد.
با گذشت زمان کنی هر آنچه که میدانست را به لیوای آموخت، با این حال او خودش را شخص مناسبی به عنوان یک پدر برای لیوای نمیدانست. روزی که لیوای در مبارزهای یک فرد دیگر را شکست داد، کنی با خشنودی از این بابت که لیوای مهارتهای مورد نیاز برای زنده ماندن در شهر زیرزمینی را آموخته است، او را ترک کرد.
لیوای آکرمن مدتها بعد با فورلن چرچ آشنا شد و فورلن تصمیم گرفت قدرت لیوای را در مبارزه با گروهی از اوباش محک بزند. در واقع نقشه فورلن این بود که ببیند لیوای ارزش ملحق شدن به گروه اوباش خود را دارد یا نه. او با دیدن قدرت لیوای شگفتزده شد و آنها سرانجام با هم دوست شدند و یک باند را تشکیل دادند.
یک روز بعد از یکی از سرقتهای آنها، فورلان اقدام به تقسیم سهم اعضا کرد. فولان با دانستن این موضوع که یکی از اعضای باندش یعنی یان پایش دچار جراحت است، به او سهم بیشتری داد. لیوای متوجه این موضوع شد و دلیل این اقدام فورلان را جویا شد. در هنگامی که فورلان در حال توضیح دادن وضعیت یان بود، یک دختر جوان به نام ایزابل به شکل ناگهانی وارد مخفیگاه آنها شد. او ظاهرا برای نجات یک پرنده و بازگرداندن آن به سطح زمین قصد داشته شهر زیرزمینی را ترک کند و این موضوع بدون پرداخت هزینه ناممکن بوده است. افرادی که به دنبال او بودند با دخالت لیوای و فورلان از گرفتن ایزابل دست کشیدند. ایزابل قبلا دیده بود که لیوای و فورلان از ابزار تحرک همه-جانبه استفاده میکنند، و از آنها تقاضا کرد تا او نیز به گروهشان بپیوندد. لیوای این موضوع را پذیرفت که باعث خوشحالی بسیار ایزابل شد.
بعد از این که ایزابل مدتی تمرین کرد و آن پرنده را نیز آزاد کرد، هر سهی آنها توسط افرادی برای انجام کاری اختصاص یافتند. این افراد پیش از انجام کار خرج و مخارج معالجه دوست آنها یعنی یان را داده بودند و او را برای درمان به کلینیکی به سطح زمین برده بودند. مشتری این کار یک اشرافی به نام نیکولاس لاوف بود و از آنجایی که او یک گروگان را در دست داشت، لیوای انجام کار را قبول کرد. هدف لاوف به دست آوردن اسنادی مربوط به کسب و کارش بود که این اسناد در دست یک فرمانده به نام اروین اسمیت بود. او همچنین برای شیرین کردن این معامله به لیوای و شرکایش اعلام کرد که در صورت انجام کار به آن سه حق شهروندی سطح زمین را خواهد داد.
تواناییها
ابزار تحرک همه-جانبه
لیوای در استفاده از ابزار تحرک همه-جانبه بسیار عالی است به حدی که همه اذعان دارند او در این کار بهترین است. همچنین گفته میشود او به اندازه کل تیپ ارتش ارزشمند است و بسیار فراتر از سایر سربازان است. او حتی قبل از پیوستن به دسته دیدبانی فردی بسیار قدرتمند قلمداد میشد.
هوش بالا
لیوای جدا از مهارت نبرد خارق العاده خود، توانایی بالایی در تجزیه و تحلیل سریع موقعیتها و تصمیمگیری حساب شده دارد. این موضوع باعث شده تا او خودش و همرزمانش را در موارد مختلفی نجات دهد. با این حال، لیوای معتقد است که یک شخص نمیتواند همیشه درست تصمیم بگیرد و گاهی شرایط از عهده فرد خارج است.
مهارت در کار با شمشیر
هنگامی که لیوای برای اولین بار به دسته دیدبانی پیوست، او یکی از دو شمشیر خود را به شکل برعکس در دست گرفتن گرفته بود که همین موضوع باعث شد تا فرمانده بخش به بگوید که مورد «اشتباه» است. با این حال این روشی بود که به او کمک بسزایی در کشتن تیتانها میکرد. او ممکن است این روش را با الهام از آموزشهای کنی آکرمن در کار با چاقو فرا گرفته باشد.